منابع مقاله:
مجله هنر دینی، شماره 3، دکتر غلامعلی حداد عادل؛
محور سخن در این مقال ترسیم و توصیف دو تصویر از واقعه کربلا است، که یکی از آنها مثبت و روشن و دیگری منفی و کدر است. تصویر منفی، مخدوش و مبهمِ واقعه کربلا را بیشتر، دوستان نادان و جاهل نقاشی و ترسیم کردهاند و دشمنان دانا آن را پسندیده و از آن بهره گرفتهاند. در عوض، آن تصویر مثبت را علمای آگاه، دانشمندان واقعبین، روحانیون بصیر و مورّخان آگاه ترسیم کردهاند و دوستان دانا از آن بهره بردهاند و دشمنان از آن صدمه دیدهاند. متأسفانه جامعه ما در گذشته بیشتر با آن تصویر منفی، مخدوش، کدر و مبهم سر و کار داشته است؛ تا با تصویر روشن و حقیقی واقعه کربلا. برای اینکه تفاوت این دو تصویر و این دو چهره از واقعه کربلا، بهتر معلومشود، به صورتتحلیلی، به اجزای ایندو تصویر و تفاوتآنها بایکدیگر اشاره میکنیم.
یکی از مسائل مهّم مربوط به واقعه کربلا، انگیزه پیدایش این نهضت است. سؤال از اینکه، اصولاً حضرت حسینبن علی علیهماالسلام برای چه قیام کرد؟ دو جبهه و دو جناحی که در دو سوی میدان کربلا صف کشیده بودند، دارای چه افکاری بودند؟ چه زمینههای اجتماعی و فکری و سیاسی، محرّکِ این دو جبهه رو در رو بود؟ تصویر منفی واقعه کربلا متأسفانه، درباره انگیزه پیدایش این واقعه، چندان سخنی برای گفتن ندارد. اصولاً راویان روایت منفی واقعه کربلا، درباره زمینههای پیدایش این قیام بحثی تاریخی، اجتماعی، سیاسی و اعتقادی نمـیکنند. گهگاه اگـر، سخنـی جسته و گـریختـه بـر زبـان میآورند، مطالب سُست و غالبا بیپایه است.
راویان روایت منفی واقعه کربلا، و چهرهنگاران آن تصویر منفی، بیش از آنکه به چرایی واقعه کربلا، علاقه داشته باشند، به چگونگی آن واقعه علاقه نشان میدهند و وقت زیادی برای آن 50 سال، یعنی بعد از رحلت پیامبر تا شهادت حسینبن علی علیهماالسلام ، و اینکه چه اتفاقاتی در آن جامعه اسلامی روی داد که چنان سرنوشت و سرانجامی برای نواده پیامبر ایجاد کرد نمیکنند. امّا در عوض، وقت خود را، صرف جزئیاتی از ایّام و شبهای کربلا میکنند که در مقایسه با این سؤال مهم، به هیچ وجه ارزشی ندارد. امّا در عوض، راویان روایت مثبت کربلا، ریشههای این قیام را پیدا میکنند. آنها یک بحث تاریخی و دقیق میکنند. که حتّی در زمان خود پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم ، ریشههای عمیق این انحراف را، در میان بعضیها تشخیص میدهند. ماجرا را از غدیر پیگیری و دوران خلافت را تجزیه و تحلیل میکنند. وقایع دوران خلیفه سوّم و به قدرت رسیدن بنیامیه و معاویه را، در شام و مسئله انحراف حکومت اسلامی ـ انحراف سیاسی حکومت اسلامی ـ را طرح میکنند و در خطر قرار گرفتن کلیّت اسلام را توضیح میدهند.
آنها انگیزه اصلی سیّدالشهدا را از قدم نهادن در آن میدان خاک و خون، به صورت یک منظره متنوع و شگفتانگیز، در اصل الهی و پس از آن سیاسی، اجتماعی و عرفانی بیان میکنند. امّا این جنبه در آن روایت منفی، ناچیز و بسیار ضعیف است. در آن تصویر منفی، عمدتا و شاید بتوان گفت منحصرا، رابطه مخاطبان و بینندگان این تابلو با واقعه کربلا براساس عنصر عاطفه، استوار است. حال آنکه در تصویر مثبت، علاوه بر عنصر عاطفه و محبت، از عنصر معرفت نیز استفاده میشود. یعنی زبان و پیام آن تصویر منفی، فقط از طریق محبت و عاطفه منتقل میشود. در حالی که در تصویر مثبت آن چهره مثبت، هم عنصر عاطفه و محبت وجود دارد، هم عنصر شناخت و معرفت، یعنی راویان روایت مثبت سعی میکنند در عین حال که عشق امّت را به حسینبن علی و خاندان او افزایش دهند و تحریک کنند و محبت را افزونتر کنند، به این امّت دوستدار کربلا و حسینبن علی علیهماالسلام معرفت و شناخت هم عطا کنند. اما در تصویر منفی، عمدتا تکیه بر عاطفه و محبت و برانگیختن عواطف است و در این برانگیختن عواطف، حدّ و مرزی نمیشناسند. یعنی به تحریک عواطف اصالت داده میشود، ولو به هر قیمتی که شده باشد. در اثر همین بیپروایی و تک عنصری و عاطفهمداری، این روایت منفی است؛ که این همه تحریفات در بیان وقایع عاشورا در طول تاریخ پیدا شده است.
«شهید مطهری» که خود یک ذاکر اباعبداللّه علیهالسلام و استاد درجه اول فلسفه در دانشگاه بود، افتخار میکرد که در منبر، فضایل و مدایح حضرت سیدالشهدا و اهل بیت عصمت را، بیان کند و خود هنگام خواندن روضه گریه میکرد. امّا همان بزرگوار، از تحریفات واقعه عاشورا به ستوه آمده بود. سخنان او را در مورد تحریفاتی که در واقعه عاشورا هست، خواندهاید و شنیدهاید. ایشان به شدّت از این همه دروغ و افترا که توسط راویان روایت منفی کربلا، بر دامن پاک سیدالشهدا و اصحاب او بسته شده است، به فغان آمده بود.
همان بزرگوار بود که برای اولین بار، دلیرانه فریاد برآورد که این قصه و روضه دامادی حضرت قاسم در کربلا، هیچ پایه و اساسی ندارد؛ در هیچ کتاب معتبری نیامده است و هیچ سندی برای این واقعه وجود ندارد. این واقعه صرفا ساخته و پرداخته کسانی است که، میخواستهاند به هر قیمتی که شده، مستمعان خود را به گریه در بیاورند. چون در بعضی از مجالس، مثلاً یک صبح تا ظهر 10 نفر به منبر رفتهاند، روضه خواندهاند و هر چه در کتابهای مقتل بوده، گفتهاند و دیگران شنیدهاند، یک کسی برای اینکه حرف نویی زده باشد، آمده داستانی را به کلی جعل کرده است. چون مدار، مدار گریه است و کسی موفقتر است که بتواند جگر شیعیان را به هر قیمتی که شده باشد و به هر اندازه که میتواند، بسوزاند. حالا اگر از طریق سخنهای حقیقی و راست نشد، باید به دروغ، گریه را ایجاد کرد. این مصداق، نظیر فراوان داشته است و هنوز هم هست.
این عنصر عاطفه، برای کار خودش، حدّ و مرزی نمیشناسد. در همین برخورد عاطفه مدارانه با واقعه کربلاست که شما میبینید، بیشتر و عمدتا بر سختیها، مصیبتها و گرفتاریها تکیه میشود. تصویری که توسط طراحان و صورتگران این تصویر منفی، ترسیم میشود، تصویری حاکی از زبونی، ذلّت، خواری، بیچارگی، درماندگی و در واقع تصلیح است. و یک تصویری فوقالعاده رقّتانگیز و به کلی خالی از بُعد حماسی شجاعت و شهامت است. در حالی که در آن تصویر مثبت، وقایع کربلا صرفا از بُعد مصیبت، تشنگی، سربریدن، درماندگی، عجز و زبونی نیست. البّته اینها هم هست. چون این گرفتاریها و مصیبتها قطعا، در صحرای کربلا بوده است. عظمت قهرمانان کربلا در این است که، با چنین مشکلاتی مواجه بودهاند. ولیکن آن روی این سکّه مصیبت و درماندگی و گرفتاری، شجاعت و شهامت، ایستادگی، دلاوری، قهرمانی و خلاصه حماسی بودن داستان کربلاست. امّا این بُعد حماسی واقعه کربلا در تصویر منفی مفقود است و جای مهّمی ندارد. معمولاً گویندگان و روایت کنندگان آن تصویر منفی علاقهمندند که بیشتر، از زبونی، تشنگی و درماندگی صحبت کنند، نه از دلاوری، صبر و مقاومت. در روایت مثبت بیان عنصر ایمان، ایستادگی، صبر، مقاومت، دلیری، نستوهی است. اما روایت منفی غالبا بیانی ضد این دارد. در آن روایت منفی، زن در واقعه کربلا مظهر عجز، خواری و بیچارگی است. زن مظهر ستمکشی و درماندگی است. اما در روایت مثبت، زن بیانگر معنی انسان ـ چه زن و چه مرد ـ در جهان بینی اسلامی است. زن و نقش زن در تصویر مثبت، نشانه بینش اسلام نسبت به زن است. در این تصویر مثبت، زینب کبری علیهاالسلام بانویی است، در عین حال که همه حدود و ثغور مربوط به حرمت زنانگی خود را حفظ میکند، در صحنه کربلا، در آن خیزابه خونین، حضور تام دارد. این تجزیه و تحلیل را میشود باز هم ادامه داد. میشود به جنبههای بیشتری از این دو تصویر اشاره کرد. یکی از آنها که بسیار مهّم است، ادبیات این دو روایت است؛ «ادبیات چهره روشن واقعه کربلا» و «ادبیات چهره منفی واقعه کربلا که ادبیات زبونی و درماندگی است». من نکتهای را نقل میکنم که اگر شهید مطهری نقل نکرده بود توان بیان آن را نداشتم.
همه ما محتشم را شاعر توانایی میدانیم. 12 بند محتشم، زینتبخش همه تکایا و حسینیهها و مجالس عزاداری حضرت سیدالشهدا است. در بلندی ادبی این اشعار و در ارج ادیبانه این اشعار هم شکی نیست. یعنی مسلما نه فقط یکی از بهترین ترکیببندهایی است که در عزای حسینبن علی سروده شده، بلکه بطور کلی یکی از بهترین ترکیب بندهای ادبیات فارسی است. وقتی در این کلام فاخر دقت میکنیم، ناگزیر از تحسین هستیم.
روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار
خورشید سر برهنه برآمد به کوهسار
موجی به جنبش آمد و برخاست کوه کوه
ابری به بارش آمد و بگریست زار زار
شما ببینید، صناعات ادبی چقدر قوی در این شعر به کار رفته است. اما مرحوم مطهری میفرماید: «این شعر یک عیب بزرگ دارد و آن این است که از آن بُعد حماسی کربلا خالی است». یعنی با همه احترامی که ما برای محتشم قائلیم، نمیتوانیم این واقعیت را کتمان کنیم که این کتیبهها به بیان دلاوری، شجاعت، شهامت و بیان انگیزهالهی، سیاسی و اجتماعی کمتر پرداخته است. نمیخواهم بگویم مطلقا آن بُعد را ندارد. ولی این شعار، بیشتر بیان همان مصیبت، درماندگی و ذلّت است. این فقط اشعار محتشم نیست، تاریخ ادبیات ما، بیشتر کربلا را با این نحو اشعار بیان کرده است. اشعاری که از کربلا یک چهره حماسی، شجاعانه، دلاورانه، آکنده از مقاومت، بصیرت، بینش و معرفت بیان کرده باشد، کمتر از عمر اشعار اولی است.
همین ادبیات است که در نوحهها و مراسم عزاداری و نوحهخوانی ادامه و غلبه داشته است. در آن تصویر منفی، عزاداری به صورت تکرار همین اشعار ناشی از ذلّت، تشنگی، درماندگی و زبونی است. اما در آن تصویر مثبت، عزاداری یک مدرسه سازندگی برای تربیت امّتی از دو طریق؛ عشق و معرفت ـ محبت و معرفت ـ است.
یعنی هم احساس، عاطفه، محبت و توجّه به مصیبتها و گرفتاریها و سختیها، در آن تصویر مثبت هست، هم بُعد معرفت، بصیرت، بینش، حماسه و خلاصه این که امروز چه باید کرد. این خصوصیت تصویر عزاداری، در آن چهره مثبت کربلا است. در عزاداری وابسته به آن تصویر منفی، آنقدر آداب و رسوم قومی، محلی و منطقهای و سلیقههای شخصی غلبه دارد که اصل پیام کربلا گم میشود. آنقدر پیرایه، آرایه، آداب و رسوم و خلاصه تشریفات به این عزاداری آویخته و اضافه میشود که اگر کسی بپرسد؛ حالا اصل داستان چه بوده است؟ شما به زحمت میتوانید از لابهلای آن همه تشریفات و ظواهر، پیام امام حسین علیهالسلام را گوش کنید. یعنی در واقع آن پیام حقیقی شهید کربلا در زیر آن همه بانگ سنج و دهل و طبل، اصلاً فراموش میشود. بیننده آن عزاداری جنبه منفی، به جای این که متوجه شود قهرمان کربلا ندای «اِنّی لا اَری المُوتَ اِلاّ سَعادة وَالحیاةَ مَعَ الظالمینَ اِلاّ بَرَما» را سر داده است، حواسش صرف شمردنتعداددورهاییاستکهآنقهرمانعلامتکشبیست و چند تیغه، وسط خیابان دور میزند. یعنی جوانهای ما وقتی که شاهداینعزاداریمنفی واین تصویرمنفی هستند، به جای این که پیام حقیقی حسینبن علی را دریافت کنند، بایدبهشمارشتیغههایعلامتهاومقایسهتیغههایاینعلامت باعلامتدستهبعدیوقتصرفکنند واینکهاینها مهمترند یا آنها؟ اینها مثلاً چه جمعیّتی داشتند، آنها چه جمعیتی؟ اینها چه کار میکردند، آنها چه کار میکردند؟ اینها چه جور آواز میخواندند، شعر میخواندند؟ آنها چه جور طبل و دهل میزدند؟ اصلاً، این عزاداری به این صورت در آمده است. به جای این که این اجتماع، این حرکت و این تظاهرات به یک مشت آهنین، بر فرق دشمنان تبدیل شود، یک چیزی میشود که اگر بیدار گرانی امثال رهبر معظم انقلاب جلوی آن را نگیرند، به یک منظره دهشتناکی از کارهایی مانند قمهزنی و شبیه آن مبدّل میشود که در همه دنیا یک تصویر به کلی غلط از حسینبن علی و شیعیان حسینبن علی ترسیم میکند.
امّا عزاداری مثبت، از این عشق و ایمان، از این تجمع و از این تظاهرات استفاده میکند، برای این که با گریه دلها را صفا دهد، روحها را تعالی بخشد و شیعه را به مولای خودشان نزدیک کند. بعد در پرتو این صفای باطن به آنها بصیرت، معرفت، آگاهی، درس اخلاق و وفاداری، ایمان، بینش سیاسی، زندگی اجتماعی، حرکت، شجاعت، حماسه و مقاومت بدهد. به زنهای آنها درس وظیفهشناسی اجتماعی بدهد، نه درس ستمکشیدگی و انزوا. این تصویر مثبت است و آن تصویر منفی. در تصویر منفی عزاداری، عزاداران صرفا برای شفاعت آخرت میآیند تا عزاداری کنند؛ بدون اینکه بفهمند عزادار حسینبن علی بودن و شیعه حسینبن علی بودن چه تحوّلی در زندگی این دنیایشان ایجاد میکند.
اما در آن تصویر مثبت عزاداری، شفاعت حسینبن علی منوط و مشروط به شناخت هدف حسینبن علی و حسین گونه زندگی کردن در این دنیا، معرفی میشود. شفاعت انکار نمیشود شفاعت یکی از مسلمات اسلام و شیعه است. اما شفاعت نصیب کسی میشود که قبل از مرگ، حسین گونه زندگی بکند تا بعد از مرگ، حسینبن علی از او شفاعت نماید. هر چند ما از این تصویر منفی، از این روایت مخدوش، ضعیف، کدر و تیره واقعه کربلا بسیار زیان دیدهایم و هنوز هم میبینیم. اما انکار نباید کرد که در 50 سال اخیر جامعه ما در فاصلهگیری از این تصویر منفی، توفیق بسیاری داشته است، شک نیست. یعنی هر کدام از ما وقتی به زندگی خودمان مراجعه میکنیم و به گذشته بر میگردیم؛ میبینیم ما، در مسیر نزدیک شدن به تصویر مثبت کربلا هستیم. بزرگان ما و در رأس همه آنها امام عزیز ما و شاگردان او شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید باهنر، رهبر عزیز انقلاب، رئیس جمهور و این روحانیونی که از 30، 40، 50 سال و مثل امام 70 سال پیش درد جامعه ما را تشخیص داده بودند و بزرگانی مثل مرحوم آیتاللّه طالقانی، اینها در آگاه کردن و بیدار کردن ما مؤثّر بودهاند. آنها بودند که آمدند و تاریخ را بیان کردند، انگیزه حسینبن علی را بیان کردند و ادبیات عاشورا را از زبونی و خواری به ادبیات حماسی مبدّل کردند.
شما یک تحقیق تاریخی بکنید، ببینید، کتابهایی که قبل از 50 سال اخیر درباره حادثه کربلا نوشته شده، چه کتابهایی است و کتابهایی که در این 50 سال اخیر نوشته شده، چه کتابهایی است. آیا شما میتوانید یک کتاب حماسی، سیاسی، تاریخی تحلیل گرانه از اواخر دوران قاجار یا از سراسر دوران قاجار پیدا کنید که نتیجه خواندن آن، این شود که من و شمای شیعه حسینبن علی، بعد از خواندن آن یک درسی برای زندگی امروز بگیریم؟ بنده ندیدهام، ممکن است باشد امّا اگر بود، میبایست معرفی میشد. ممکن است بوده و در واقع همان دستهای توطئهای که مایل بودند بیشتر، آن چهره منفی کربلا رایج بشود، علاقهای به ترویج آن نداشتهاند. ولی شما میبینید، در این 50 سال اخیر، چند مقاله، چند کتاب، چقدر سخنرانی و چقدر شعر خوب در بیان و ترسیم چهره مثبت کربلا به جامعه عرضه شده است. اگر این همه مجاهدتها و این همه تلاشها نبود، کجا وحدت حوزه و دانشگاه و رفع آن بدبینیها در میان جوانان نسبت به عزاداری سیدالشهداء ممکن بود؟
این کوششها و تلاشها، در ترسیم یک تصویر حقیقی مؤثّر بوده است. باید این کوششها ادامه پیدا کند و ما نباید تصور بکنیم که آن تصویر منفی به کلی جمع شده و رخت بربسته است. هنوز هم اگر بخواهیم واقع بینانه سخن بگوییم و قضاوت کنیم، جامعه ما گرفتار آن تصویر منفی است. بسیاری از نیروها، پولها، وقتها، عمرها و امکانات در مرداب آن تصویر منفی هدر میرود و تلف میشود. این برای یک جامعهای که این همه دشمن دارد و این وظیفه سترگ را بر عهده دارد - برای خودش و برای سایر مسلمانها و شیعیان عالم ـ خیلی جای افسوس است.
تلاش ما و همّت ما باید این باشد که رگههای این تصویر مثبت و عناصر این روایت مثبت را بشناسیم و اینها را تقویت کنیم. آن جنبه منفی را بشناسیم و آن را نهی کنیم. منتهی مثل هر کار دیگر اجتماعی، بسیار ظریف و حساس است. چون آن تصویر منفی هم، خودش را مذهب میداند؛ حتّی خودش را مذهبیتر از تصویر مثبت میداند. کار سختی است حکمت و درایت میخواهد، صبر و حوصله و برنامهریزی میخواهد.
خوشبختانه پرچم این بیدارگری را در زمان حاضر، رهبر معظم انقلاب ما بر دوش دارند و با نهایت درایت و حکمت این برنامه را بر عهده گرفتهاند. ما باید به فرمایشهای ایشان دقت کنیم، نه جلوتر از ایشان حرکت کنیم و نه اینکه در پیروی از ایشان تعلّل کنیم. ایشان امروز خط صحیح اصلاح برخورد جامعه ما را با واقعه کربلا ترسیم میکنند. ما باید مطیع باشیم، نه افراط کنیم و نه تفریط.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر