پدیدآورنده: غلامرضا گلی زواره ،
،
قسمت اول
× روایت رؤیت و مشاهده حقیقت
یکی از پدیدههای شگفتانگیز که از حقایق غیبی پرده برمیدارد، خوابهایی است که در منابع اسلامی از آنها به «رؤیای صادقه» تعبیر میشود و در قرآن کریم نمونههای مستندی از این گونه خوابها ذکر شده است . در روایات امامان معصوم، چنین آمده که خواب راستین الهامی است از سوی خداوند متعال بر بنده مؤمن که او را از خیر و شری که در آینده به او خواهد رسید، خبر خواهد داد . در حدیثی از رسول اکرم (ص) نقل شده است: کسی که به رؤیای صادقه ایمان ندارد به خدا و رسولش ایمان نخواهد داشت . (1)
و نیز آن حضرت در سخن دیگری فرمودهاند: راستگوترین افراد در میان شما فردی است که رؤیایش صادقتر و مطابق با قیقتباشد . (2) در حدیثی به نقل از رسول اکرم (ص) میخوانیم: «ان الرؤیا جزء من ستة و اربعین جزء من النبوة; (3) رؤیای صادق یک جزء از چهل و شش جزء امر نبوت است .»
عبادة بن صامت; از خاتم پیامبران حدیثی نقل نموده استبر این وجه که مقصود از آن بشارت که در قرآن شریف برای افراد باایمان و پرهیزگار آمده (لهم البشری فی الحیوة الدنیا) (4) رؤیای راستین و صالحی است که مؤمن برای خود میبیند و یا دیگران برایش میبینند و چنین رؤیایی در واقع کلامی است از خداوند که در حال خواب با بندهاش میگوید . (5)
البته بین رؤیاهای راستین و خوابهای غیرواقع و آشفته تفاوتهای اساسی وجود دارد و این گونه نیست که هر نوع خواب دارای معنا و مفهوم واقعی باشد و آنان که بر این باورند که هر خوابی بصورت رمزی حقایقی را برای فرد خواب بین روشن میکند سخت در اشتباه هستند .
زیرا رؤیاهای ناشی از آشفتگیهای روانی و آرزوهای اشخاص که در هنگام روز در ذهن میپرورانند، تخویفهای شیطانی و عکسالعمل طبایع و مزاج بیمار و اختلالات هورمونی اساس درستی نداشته و فاقد هرگونه اعتباری هستند و متاسفانه کم نیستند افرادی که اینگونه خوابهای آشفته را به عنوان رؤیاهای درست تلقی نموده و با رؤیاهای صادقه مخلوط میکنند . و نیز ما باید متوجه این واقعیتباشیم که اولا همه رؤیاها بنیان درستی ندارند و ثانیا از نظر موازین اسلامی ما اجازه نداریم براساس رؤیاهایی که میبینیم در قلوب برادران مسلمان امواجی از وحشت و هالهای از نگرانی پدید آوریم، برخورد خردمندانه با چنین مسائل و رعایت موازین اخلاقی اصل مسلمی است که باید مطمح نظر دوستداران حقیقت قرار گیرد .
خوابهایی که مربوط به مبشرات معنوی بوده و ما از آنها به عنوان رؤیاهای صادقه تلقی میکنیم حقیقتی را به انسان الهام مینماید که روح و روانش را در ثبات و آرامش فرو میبرد، البته در مواقعی این خوابها ظاهری غمگین دارند ولی نباید از خاصیت آموزندگی و هشدار دهندگی آنها غافل بود و این که در مواقعی انسان را متوجه حقایقی کرده و طریق حق را از باطل روشن میکند . بدون شک قلب پاک و عاری از هواهای نفسانی نقش مؤثر و
سازندهای در این مورد دارد و رؤیاهای صادقه چون فروغهای فروزان بر سینه این انسانها انعکاس یافته تا چشم دل آن را مشاهده کند نفس طیب و طاهری که از آلودگیهای دنیایی و شهوانی و وابستگیهای مادی رهایی یافته در عالم رؤیا مجالی یافته تا مشهوداتی را که در عالم ملکوت و جایگاه عرشیان و قدسیان کشف کرده بازگو نماید . اما اگر نفسی چراگاه شیطان است و وسوسههای او بوستان روانش را از تعفن گناه و عصیان پر کرده القائاتی خوفناک و در عین حال بیاساس و آشفته بر قلبش وارد میشود که هراس انگیز و توام با نگرانی استبر این اساس رؤیاهای راستین میوه تزکیه روح، تلاش معنوی و کوششهای عبادی است و به منزله اجر و پاداش خداوند به بندهاش تلقی میگردد و ممکن است انسان نیکوکار از این رهگذر در موضوعاتی به بینش و معرفتخود بیفزاید و یا با مشاهده مسائلی که در حالت عادی از آنها آگاهی نداشت در امور زندگی مراقبتبیشتری داشته و خود را به مسیر صدق و صفا و حقیقت نزدیک سازد .
نگارنده در این نوشتار کوشیده است تا حماسه شکوهمند عاشورا و رهبری این قیام جاودانه را در آیینه رؤیاهای صادقه مورد بررسی گذرا قرار دهد .
× خاک خونین
حافظ (ابوالقاسم طبرانی) در کتاب «المعجم الکبیر» پس از چند واسطه از «ام سلمه» روایت کرده است ک رسول خدا (ص) روزی به خواب رفته بود وقتی بیدار شدند مشاهده کردیم آشفته به نظر میرسیدند و در دست مبارکشان تربتی سرخرنگ بود و آن را میگردانیدند . پرسیدم این تربت چیست؟ فرمودند: جبرئیل مرا خبر داد که حسین (ع) در سرزمین عراق کشته میشود و این آن تربت است .
هم چنین «حاکم، ابوعبدالله نیشابوری» در «المستدرک» چنین مضمونی را نگاشته است . (6)
ابن عساکر، در «تاریخ دمشق» پس از چند واسطه از «علی بن زید بن جذعان» روایت کرده است که: ابن عباس از خواب بیدار شد، در حالی که عبارت «انا لله و انا الیه راجعون» را بر زبان جاری میکرد و میگفت: سوگند به خدا که حضرت امام حسین (ع) را به شهادت رسانیدند . مستمعین و یارانش گفتند اینگونه نیست . جواب داد: رسول خدا را در عالم رؤیا دیدم که شیشهای از خون با خود داشت و به من فرمود هیچ میدانی بعد از من چه کردند؟ فرزندم، حسین را کشتند و این حاوی خون او و یاران اوست که آن را به سوی خدای - عزوجل - بالا میبرم «ابنجزعان» افزوده است، تاریخ این داستان و حتی ساعت وقوع آن را نوشتند، پس از 24 روز به مدینه خبر رسید که حضرت امام حسین (ع) در همان روز و همان وقت مشخص شده در رؤیا به شهادت رسیده است . (7)
البته بین رؤیاهای راستین و خوابهای غیرواقع و آشفته تفاوتهای اساسی وجود دارد و این گونه نیست که هر نوع خواب دارای معنا و مفهوم واقعی باشد و آنان که بر این باورند که هر خوابی بصورت رمزی حقایقی را برای فرد خواب بین روشن میکند سخت در اشتباه هستند .
حافظ ترمذی در کتاب «الجامع الصحیح» (8) از ابوسعید، اشج از ابوخالد احمر از رزین از سلمی روایت کرده که وی گفته استبر ام سلمه وارد شدم دیدم مشغول گریستن استسؤال کردم چرا گریه میکنی گفت رسول خدا را در خواب دیدم که بر چهره مبارک و سرش خاک نشسته بود عرض کردم یا رسول الله (ص) شما را چه شده فرمود: لحظهای پیش ناظر شهادت فرزندم حسین بودم .
ام الفضل، همسر عباس بن عبدالمطلب (عموی رسولخدا) که نامش «لبابه» بود، رؤیایی دید که موجب نگرانی و تالم خاطر وی گردید و برای تعبیر آن به محضر رسول خدا شرفیاب گردید و خواب خویش را چنین بیان کرد: در رؤیایی مشاهده نمودم عضوی از اعضای بدن شما در خانهام واقع شده است، حضرت محمد (ص) خوابش را چنین تعبیر فرمود: دخترم فاطمه (س) پسری به دنیا خواهد آورد و تو او را به شیر قثم (یکی از فرزندان عباس) شیر خواهی داد . مدتی نگذشت که فاطمه زهرا [س] امام حسین (ع) را به دنیا آورد و «لبابه» وی را برای شیر دادن به نزد خود برد . (9)
در کتاب «مدینة المعاجز» آمده است: زن ابوسفیان به خانه رسول اکرم (ص) آمد و در کنار عایشه قرار گرفت و گفت رؤیای شگفتی دیدم، مایلم، آن را برای پیامبر نقل کنم و خواب خود را چنین بیان کرد: خورشیدی عالم افروز را دیدم که ماهی از آن بیرون آمد و نور آن بر تمام جهان تابیدن گرفت، از آن ماه دو ستاره برخاست که جهان را روشن نمود . در این میان ابر تیرهای نمودار شد و ماری از آن خارج شد و دو ستاره را بلعید . مردم بر این ماجرا گریستند و محزون گشتند . عایشه این خواب را به پیامبر اکرم (ص) عرضه داشت، آن حضرت با شنیدن این رؤیا سیمایی دگرگون یافت و فرمود خورشید جهانتاب من هستم و دخترم فاطمه زهرا (س) آن ماه است و منظور از آن دو ستاره امام حسن (ع) و امام حسین (ع) هستند آن ابر سیاه معاویه میباشد و ماری که از آن برون شده، فرزندش یزید است . البته اگرچه یزید تنها دستور به قتل حضرت امام حسین (ع) داد ولی باید به این واقعیت اشاره نمود که معاویه برای تثبیت قدرت وی و بیعت گرفتن از مردم برای پسرش، یزید حضرت امام حسن (ع) را مانعی بزرگ بر سر راه خود میدید و لذا به شهادت ایشان اقدام نمود .
× کاروان کربلا
در برخی روایات و منابع تاریخی چنین ذکر شده است که وقتی حضرت امام حسین (ع) خواست از بیعتبا یزید امتناع کند و از مدینه بیرون آید . در شب نخستبعد از آن که از نزد حاکم این شهر - ولید - جدا شد به زیارت مرقد منور جدش رسول الله (ص) رفت و روی به آن روضه مطهر نمود و گفت: ای خدای من، این قبر فرستاده تو (حضرت محمد «ص») است و من فرزند دختر او هستم و آنچه برایم رخ داده استبر آن آگاهی، خوبیها را دوست دارم و از منکرات متنفرم . ای پروردگاری که دارای مقام والایی هستی، به حق این قبر منور و آن کسی که در درونش آرمیده است هر آنچه رضای تو و رسولت در آن نهفته برایم برگزین .
به دنبال این سخنان تاثر انگیز، آن امام همام به شدت گریست و همچنان بر سر قبر جدش بود تا حوالی صبح که سر بر قبر گذارده و خوابش برد و در عالم رؤیا رسول خدا را دید در حالی که گروهی از فرشتگان او را در میان گرفته بودند . سپس پیامبر اکرم (ص) او را در آغوش گرفت و میان دو چشمش را بوسید . آن گاه فرمود: ای محبوب من، حسین جانم، گویا تو را مشاهده میکنم که به زودی به خون خویش آغشته شده، و در زمین کربلا گروهی سرت را بریده در حالی که تشنه کام هستی . سومین فروغ امامت گریست و از آخرین فرستاده الهی خواست تا او را به همراه خود ببرد ولی رسول خدا (ص) خطاب به وی فرمود: به دنیا بازگرد تا شهادت نصیبت گردد و آن پاداش عظیمی که خداوند برایت مقرر داشته استبه تو برسد . سپس امام از خواب بیدار شد و آنچه را در این رؤیا دیده بود برای خاندانش بازگفت و این ماجرا سبب تاثر و شیون آنان گشت . (10)
کاروان کربلا وقتی به منزل «قصر بنی مقاتل» رسید، بنا به نقلی «عقبة بن سمعان» که از یاران و همراهان کاروان امام بود و بسیاری از روایات واقعه عاشورا از وی نقل شده است، میگوید: شب هنگام در رکاب امام حرکت کردیم و چون ساعتی راه پیمودیم حضرت امام حسین (ع) را خواب کوتاهی فرا گرفت و به زودی دیدگان خود را گشوده و فرمود: انا لله و انا الیه راجعون، الحمد لله رب العالمین و دو یا سه بار آیه «استرجاع» را تکرار فرمود . حضرت علی اکبر (ع) وقتی متوجه دگرگونی حال پدر شد و دید مدام آیه استرجاع را بر زبان جاری مینماید، اسب خود را به سوی مرکب پدر هدایت کرد و خطاب به حضرت اباعبدالله (ع) عرض کرد: پدر جان، فدایتشوم برای چه اظهار نگرانی میکنی و استرجاع فرموده و زبان به حمد خدای خویش گشودهاید . امام لب به سخن گشود و فرمود: فرزندم، اندکی که خواب رفتم در حالت رؤیا سواری عنان اسب را کشید و گفت این جمعیت در حال حرکتاند و به استقبال مرگ میروند .
علی اکبر (ع) در این مصاحبه معرفتی سربلند و پیروز بیرون آمد و با قوت قلب و شهامتی شگرف خطاب به پدر بزرگوار خویش عرض کرد: خداوند پیشامد بدی برایتان پیش نیاورد . آیا ما بر حق نیستیم؟ پدر فرمود: سوگند به خداوندی که بازگشتبندگان به سوی اوست، ما بر حقیم . حضرت علی اکبر (ع) با شنیدن این سخن چون گل شکفته شد و عرض کرد: پس وقتی بر حق بودن ما قطعی است، دیگر از مرگ باکی نداریم . پدر که چنین معرفتی را از پسر دید، فرمود: خدایت پاداشی نیکو عطا نماید . بهترین پاداشی که باید فرزندی از پدر دریافت کند . (11)
خوابهایی که مربوط به مبشرات معنوی بوده و ما از آنها به عنوان رؤیاهای صادقه تلقی میکنیم حقیقتی را به انسان الهام مینماید که روح و روانش را در ثبات و آرامش فرو میبرد، البته در مواقعی این خوابها ظاهری غمگین دارند ولی نباید از خاصیت آموزندگی و هشدار دهندگی آنها غافل بود .
مقتل نویسان، چنین نوشتهاند: به هنگام سحر عاشورا، حضرت امام حسین (ع) را خوابی مختصر در ربود و چون بیدار شد، فرمود: هیچ میدانید چه در خواب دیدم؟ عرض کردند چه چیزی را مشاهده کردید؟ فرمودند: در عالم رؤیا دیدم گویا سگهایی قصد حمله دارند و میان آنها
سگی ابلق را دیدم که یورش او به من سختتر بود و گمان میرود آن کس که قاتل من خواهد بود مردی ابرص باشد آن گاه افزودند پس از آن رسول خدا (ص) را با جمعی از اصحابش دیدم که میفرمود: فرزندم، تو شهید آل عترت هستی و عرشیان ورودت را به یکدیگر مژده داده و در شب آینده نزد من خواهی بود . پس بشتاب و این فرشته الهی است که برای جمعآوری خونت آمده است . امام پس از این سخنان افزود این استخوابی که دیدم و پیوستن ما به عالم قدس و ملکوت و رهایی از این دنیا، نزدیک شده است . (12)
× کردار و گفتار
شخصی به نام عبدالله ریاح، مرد نابینایی را دید و سبب کوری او را پرسید . او گفت: همراه سپاهیان اموی در کربلا بودم، ولی در جنگ علیه امام حسین (ع) و یارانش حضور نداشتم، شبی به خواب رفتم و در عالم رؤیا فردی را با قیافهای موحش دیدم که مرا خطاب قرار داده و میگوید: رسول الله، تو را احضار نمودهاند، گرچه من به دلیل هراسی که داشتم در رفتن تعلل ورزیدم، اما به اجبار مرا نزد آن سرور عالمیان بردند . آن حضرت را با قیافهای خشمناک دیدم به پیشگاه مبارکشان سلام کردم و عرض نمودم: یا رسول الله، به خدا قسم، من حتی به سوی خاندان و اهل بیت تو در کربلا تیری نیفکندم و نیزهای پرتاب ننمودم . پیامبر فرمود: آیا سبب آن نشدی که لشکر ظلم از لحاظ تعداد افزون گردد . سپس آن حضرت از طشتخونی که در مقابلشان بود، مشتی برگرفته و برچشمانم مالیدند . دیدگانم از آن سوخت و چون بیدار شدم خود را نابینا یافتم . (13)
البته ما که کرارا این ذکر را بر زبان جاری میسازیم: یا لیتنی کنت معکم فافوز فوزا عظیما، باید متوجه این واقعیتباشیم که زبان و نیت و اعمال و رفتارمان با یکدیگر هماهنگی داشته باشند و به آنچه میگوییم باور داشته باشیم و آنچه را باور داریم عمل کنیم . شهید دستغیب نقل کرده استیکی از دوستان، این حکایت را تعریف کرد: مکرر بر زبان جاری میکردم: «یا لیتنی کنت معکم» یعنی ای امام حسین (ع) و یاران آن امام، کاش من هم با شما بودم; و تصور میکردم، ثواب شهدای کربلا را خواهم داشت . شبی در عالم رؤیا وقایع کربلا را آن طور که اهل منبر میگفتند، ملاحظه کردم، لشکر امام و سپاه «ابن سعد» در مقابل هم قرار گرفتند و من رو به خیمههای سالار شهیدان رفتم و جزء اصحابش قرار گرفتم . آن وقتبنیهاشم یکی یکی به عرصه رزم رفتند . پیش خود میگفتم الآن نوبت من فرا میرسد و موقع فداکاری نزدیک است، مواظب بودم که آقا امام حسین (ع) مرا نبیند بعد به سرعت پا به فرار گذاشتم و به قدری در متواری شدن التهاب و هیجان داشتم که از سرعت و دویدن از خواب بیدار شدم . آری با زبان و لفظ کار درست نمیشود و گاهی انسان طی رؤیایی صادق مورد امتحان قرار میگیرد . (14)
ادامه دارد .
پینوشتها:
1) کنز العمال، ج15، ص371 .
2) همان .
3) مجمع البیان، ج5 - 6، ص233 .
4) سوره یونس (10) آیه64 .
5) محمد تقی فلسفی، معاد از نظر روح و جسم، ج اول، ص308 (به نقل از السماء والعالم، ص442) .
6) علامه عبدالحسین امینی در کتاب سیرتنا و سنتنا سیرة نبینا و سنته ماخذ و مصادر این رؤیا را ذکر کرده است .
7) همان .
8) همان، ج13، ص193 .
9) بحارالانوار، ج44، ص237 و ارشاد مفید، ص234 .
10) گرچه ماجرای این رؤیا در منابعی چون مجلس سیام از امالی شیخ صدوق; مقتل عوالم، ص54; مقتل خوارزمی، ج1، ص185 و علامه امینی الغدیر، ج5، ص224 آمده است، برخی از پژوهشگران تاریخ عاشورا آن را خالی از کاستی ندانسته و در صحت آن تردید روا داشتهاند .
11) مثیر الاحزان فی احوال الائمة الاثنی عشر، علامه جواهری، ص33، مقتل ابی مخنف، ص82; شیخ مفید، ارشاد، ج2، ص82; کامل ابن اثیر، ج4، ص51; المختار من مقتل بحارالانوار، ص75 - 76; الفتوح ابن اعثم کوفی، الفتوح، ص873 .
12) مقتل علامه عبدالرزاق مقرم، ص220 و نیز بحارالانوار، ج45، ص30 .
13) ابن شهر آشوب سروی مازندرانی، مناقب، ج4، ص58 .
14) شهید آیت الله دستغیب، عدل، ص250 - 251 .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر