۱۳۸۷ آذر ۲۴, یکشنبه

عاشورا و رؤیاهای راستین (1)


پدیدآورنده: غلامرضا گلی زواره ،

،
قسمت اول
× روایت رؤیت و مشاهده حقیقت
یکی از پدیده‏های شگفت‏انگیز که از حقایق غیبی پرده برمی‏دارد، خواب‏هایی است که در منابع اسلامی از آنها به «رؤیای صادقه‏» تعبیر می‏شود و در قرآن کریم نمونه‏های مستندی از این گونه خواب‏ها ذکر شده است . در روایات امامان معصوم، چنین آمده که خواب راستین الهامی است از سوی خداوند متعال بر بنده مؤمن که او را از خیر و شری که در آینده به او خواهد رسید، خبر خواهد داد . در حدیثی از رسول اکرم (ص) نقل شده است: کسی که به رؤیای صادقه ایمان ندارد به خدا و رسولش ایمان نخواهد داشت . (1)
و نیز آن حضرت در سخن دیگری فرموده‏اند: راستگوترین افراد در میان شما فردی است که رؤیایش صادق‏تر و مطابق با قیقت‏باشد . (2) در حدیثی به نقل از رسول اکرم (ص) می‏خوانیم: «ان الرؤیا جزء من ستة و اربعین جزء من النبوة; (3) رؤیای صادق یک جزء از چهل و شش جزء امر نبوت است .»
عبادة بن صامت; از خاتم پیامبران حدیثی نقل نموده است‏بر این وجه که مقصود از آن بشارت که در قرآن شریف برای افراد باایمان و پرهیزگار آمده (لهم البشری فی الحیوة الدنیا) (4) رؤیای راستین و صالحی است که مؤمن برای خود می‏بیند و یا دیگران برایش می‏بینند و چنین رؤیایی در واقع کلامی است از خداوند که در حال خواب با بنده‏اش می‏گوید . (5)
البته بین رؤیاهای راستین و خواب‏های غیرواقع و آشفته تفاوت‏های اساسی وجود دارد و این گونه نیست که هر نوع خواب دارای معنا و مفهوم واقعی باشد و آنان که بر این باورند که هر خوابی بصورت رمزی حقایقی را برای فرد خواب بین روشن می‏کند سخت در اشتباه هستند .
زیرا رؤیاهای ناشی از آشفتگی‏های روانی و آرزوهای اشخاص که در هنگام روز در ذهن می‏پرورانند، تخویفهای شیطانی و عکس‏العمل طبایع و مزاج بیمار و اختلالات هورمونی اساس درستی نداشته و فاقد هرگونه اعتباری هستند و متاسفانه کم نیستند افرادی که اینگونه خواب‏های آشفته را به عنوان رؤیاهای درست تلقی نموده و با رؤیاهای صادقه مخلوط می‏کنند . و نیز ما باید متوجه این واقعیت‏باشیم که اولا همه رؤیاها بنیان درستی ندارند و ثانیا از نظر موازین اسلامی ما اجازه نداریم براساس رؤیاهایی که می‏بینیم در قلوب برادران مسلمان امواجی از وحشت و هاله‏ای از نگرانی پدید آوریم، برخورد خردمندانه با چنین مسائل و رعایت موازین اخلاقی اصل مسلمی است که باید مطمح نظر دوستداران حقیقت قرار گیرد .
خواب‏هایی که مربوط به مبشرات معنوی بوده و ما از آنها به عنوان رؤیاهای صادقه تلقی می‏کنیم حقیقتی را به انسان الهام می‏نماید که روح و روانش را در ثبات و آرامش فرو می‏برد، البته در مواقعی این خوابها ظاهری غمگین دارند ولی نباید از خاصیت آموزندگی و هشدار دهندگی آنها غافل بود و این که در مواقعی انسان را متوجه حقایقی کرده و طریق حق را از باطل روشن می‏کند . بدون شک قلب پاک و عاری از هواهای نفسانی نقش مؤثر و
سازنده‏ای در این مورد دارد و رؤیاهای صادقه چون فروغ‏های فروزان بر سینه این انسان‏ها انعکاس یافته تا چشم دل آن را مشاهده کند نفس طیب و طاهری که از آلودگی‏های دنیایی و شهوانی و وابستگی‏های مادی رهایی یافته در عالم رؤیا مجالی یافته تا مشهوداتی را که در عالم ملکوت و جایگاه عرشیان و قدسیان کشف کرده بازگو نماید . اما اگر نفسی چراگاه شیطان است و وسوسه‏های او بوستان روانش را از تعفن گناه و عصیان پر کرده القائاتی خوفناک و در عین حال بی‏اساس و آشفته بر قلبش وارد می‏شود که هراس انگیز و توام با نگرانی است‏بر این اساس رؤیاهای راستین میوه تزکیه روح، تلاش معنوی و کوشش‏های عبادی است و به منزله اجر و پاداش خداوند به بنده‏اش تلقی می‏گردد و ممکن است انسان نیکوکار از این رهگذر در موضوعاتی به بینش و معرفت‏خود بیفزاید و یا با مشاهده مسائلی که در حالت عادی از آنها آگاهی نداشت در امور زندگی مراقبت‏بیشتری داشته و خود را به مسیر صدق و صفا و حقیقت نزدیک سازد .
نگارنده در این نوشتار کوشیده است تا حماسه شکوهمند عاشورا و رهبری این قیام جاودانه را در آیینه رؤیاهای صادقه مورد بررسی گذرا قرار دهد .
× خاک خونین
حافظ (ابوالقاسم طبرانی) در کتاب «المعجم الکبیر» پس از چند واسطه از «ام سلمه‏» روایت کرده است ک رسول خدا (ص) روزی به خواب رفته بود وقتی بیدار شدند مشاهده کردیم آشفته به نظر می‏رسیدند و در دست مبارکشان تربتی سرخ‏رنگ بود و آن را می‏گردانیدند . پرسیدم این تربت چیست؟ فرمودند: جبرئیل مرا خبر داد که حسین (ع) در سرزمین عراق کشته می‏شود و این آن تربت است .
هم چنین «حاکم، ابوعبدالله نیشابوری‏» در «المستدرک‏» چنین مضمونی را نگاشته است . (6)
ابن عساکر، در «تاریخ دمشق‏» پس از چند واسطه از «علی بن زید بن جذعان‏» روایت کرده است که: ابن عباس از خواب بیدار شد، در حالی که عبارت «انا لله و انا الیه راجعون‏» را بر زبان جاری می‏کرد و می‏گفت: سوگند به خدا که حضرت امام حسین (ع) را به شهادت رسانیدند . مستمعین و یارانش گفتند این‏گونه نیست . جواب داد: رسول خدا را در عالم رؤیا دیدم که شیشه‏ای از خون با خود داشت و به من فرمود هیچ می‏دانی بعد از من چه کردند؟ فرزندم، حسین را کشتند و این حاوی خون او و یاران اوست که آن را به سوی خدای - عزوجل - بالا می‏برم «ابن‏جزعان‏» افزوده است، تاریخ این داستان و حتی ساعت وقوع آن را نوشتند، پس از 24 روز به مدینه خبر رسید که حضرت امام حسین (ع) در همان روز و همان وقت مشخص شده در رؤیا به شهادت رسیده است . (7)
البته بین رؤیاهای راستین و خواب‏های غیرواقع و آشفته تفاوت‏های اساسی وجود دارد و این گونه نیست که هر نوع خواب دارای معنا و مفهوم واقعی باشد و آنان که بر این باورند که هر خوابی بصورت رمزی حقایقی را برای فرد خواب بین روشن می‏کند سخت در اشتباه هستند .
حافظ ترمذی در کتاب «الجامع الصحیح‏» (8) از ابوسعید، اشج از ابوخالد احمر از رزین از سلمی روایت کرده که وی گفته است‏بر ام سلمه وارد شدم دیدم مشغول گریستن است‏سؤال کردم چرا گریه می‏کنی گفت رسول خدا را در خواب دیدم که بر چهره مبارک و سرش خاک نشسته بود عرض کردم یا رسول الله (ص) شما را چه شده فرمود: لحظه‏ای پیش ناظر شهادت فرزندم حسین بودم .
ام الفضل، همسر عباس بن عبدالمطلب (عموی رسول‏خدا) که نامش «لبابه‏» بود، رؤیایی دید که موجب نگرانی و تالم خاطر وی گردید و برای تعبیر آن به محضر رسول خدا شرفیاب گردید و خواب خویش را چنین بیان کرد: در رؤیایی مشاهده نمودم عضوی از اعضای بدن شما در خانه‏ام واقع شده است، حضرت محمد (ص) خوابش را چنین تعبیر فرمود: دخترم فاطمه (س) پسری به دنیا خواهد آورد و تو او را به شیر قثم (یکی از فرزندان عباس) شیر خواهی داد . مدتی نگذشت که فاطمه زهرا [س] امام حسین (ع) را به دنیا آورد و «لبابه‏» وی را برای شیر دادن به نزد خود برد . (9)
در کتاب «مدینة المعاجز» آمده است: زن ابوسفیان به خانه رسول اکرم (ص) آمد و در کنار عایشه قرار گرفت و گفت رؤیای شگفتی دیدم، مایلم، آن را برای پیامبر نقل کنم و خواب خود را چنین بیان کرد: خورشیدی عالم افروز را دیدم که ماهی از آن بیرون آمد و نور آن بر تمام جهان تابیدن گرفت، از آن ماه دو ستاره برخاست که جهان را روشن نمود . در این میان ابر تیره‏ای نمودار شد و ماری از آن خارج شد و دو ستاره را بلعید . مردم بر این ماجرا گریستند و محزون گشتند . عایشه این خواب را به پیامبر اکرم (ص) عرضه داشت، آن حضرت با شنیدن این رؤیا سیمایی دگرگون یافت و فرمود خورشید جهانتاب من هستم و دخترم فاطمه زهرا (س) آن ماه است و منظور از آن دو ستاره امام حسن (ع) و امام حسین (ع) هستند آن ابر سیاه معاویه می‏باشد و ماری که از آن برون شده، فرزندش یزید است . البته اگرچه یزید تنها دستور به قتل حضرت امام حسین (ع) داد ولی باید به این واقعیت اشاره نمود که معاویه برای تثبیت قدرت وی و بیعت گرفتن از مردم برای پسرش، یزید حضرت امام حسن (ع) را مانعی بزرگ بر سر راه خود می‏دید و لذا به شهادت ایشان اقدام نمود .
× کاروان کربلا
در برخی روایات و منابع تاریخی چنین ذکر شده است که وقتی حضرت امام حسین (ع) خواست از بیعت‏با یزید امتناع کند و از مدینه بیرون آید . در شب نخست‏بعد از آن که از نزد حاکم این شهر - ولید - جدا شد به زیارت مرقد منور جدش رسول الله (ص) رفت و روی به آن روضه مطهر نمود و گفت: ای خدای من، این قبر فرستاده تو (حضرت محمد «ص‏») است و من فرزند دختر او هستم و آنچه برایم رخ داده است‏بر آن آگاهی، خوبی‏ها را دوست دارم و از منکرات متنفرم . ای پروردگاری که دارای مقام والایی هستی، به حق این قبر منور و آن کسی که در درونش آرمیده است هر آنچه رضای تو و رسولت در آن نهفته برایم برگزین .
به دنبال این سخنان تاثر انگیز، آن امام همام به شدت گریست و همچنان بر سر قبر جدش بود تا حوالی صبح که سر بر قبر گذارده و خوابش برد و در عالم رؤیا رسول خدا را دید در حالی که گروهی از فرشتگان او را در میان گرفته بودند . سپس پیامبر اکرم (ص) او را در آغوش گرفت و میان دو چشمش را بوسید . آن گاه فرمود: ای محبوب من، حسین جانم، گویا تو را مشاهده می‏کنم که به زودی به خون خویش آغشته شده، و در زمین کربلا گروهی سرت را بریده در حالی که تشنه کام هستی . سومین فروغ امامت گریست و از آخرین فرستاده الهی خواست تا او را به همراه خود ببرد ولی رسول خدا (ص) خطاب به وی فرمود: به دنیا بازگرد تا شهادت نصیبت گردد و آن پاداش عظیمی که خداوند برایت مقرر داشته است‏به تو برسد . سپس امام از خواب بیدار شد و آنچه را در این رؤیا دیده بود برای خاندانش بازگفت و این ماجرا سبب تاثر و شیون آنان گشت . (10)
کاروان کربلا وقتی به منزل «قصر بنی مقاتل‏» رسید، بنا به نقلی «عقبة بن سمعان‏» که از یاران و همراهان کاروان امام بود و بسیاری از روایات واقعه عاشورا از وی نقل شده است، می‏گوید: شب هنگام در رکاب امام حرکت کردیم و چون ساعتی راه پیمودیم حضرت امام حسین (ع) را خواب کوتاهی فرا گرفت و به زودی دیدگان خود را گشوده و فرمود: انا لله و انا الیه راجعون، الحمد لله رب العالمین و دو یا سه بار آیه «استرجاع‏» را تکرار فرمود . حضرت علی اکبر (ع) وقتی متوجه دگرگونی حال پدر شد و دید مدام آیه استرجاع را بر زبان جاری می‏نماید، اسب خود را به سوی مرکب پدر هدایت کرد و خطاب به حضرت اباعبدالله (ع) عرض کرد: پدر جان، فدایت‏شوم برای چه اظهار نگرانی می‏کنی و استرجاع فرموده و زبان به حمد خدای خویش گشوده‏اید . امام لب به سخن گشود و فرمود: فرزندم، اندکی که خواب رفتم در حالت رؤیا سواری عنان اسب را کشید و گفت این جمعیت در حال حرکت‏اند و به استقبال مرگ می‏روند .
علی اکبر (ع) در این مصاحبه معرفتی سربلند و پیروز بیرون آمد و با قوت قلب و شهامتی شگرف خطاب به پدر بزرگوار خویش عرض کرد: خداوند پیشامد بدی برایتان پیش نیاورد . آیا ما بر حق نیستیم؟ پدر فرمود: سوگند به خداوندی که بازگشت‏بندگان به سوی اوست، ما بر حقیم . حضرت علی اکبر (ع) با شنیدن این سخن چون گل شکفته شد و عرض کرد: پس وقتی بر حق بودن ما قطعی است، دیگر از مرگ باکی نداریم . پدر که چنین معرفتی را از پسر دید، فرمود: خدایت پاداشی نیکو عطا نماید . بهترین پاداشی که باید فرزندی از پدر دریافت کند . (11)
خواب‏هایی که مربوط به مبشرات معنوی بوده و ما از آنها به عنوان رؤیاهای صادقه تلقی می‏کنیم حقیقتی را به انسان الهام می‏نماید که روح و روانش را در ثبات و آرامش فرو می‏برد، البته در مواقعی این خوابها ظاهری غمگین دارند ولی نباید از خاصیت آموزندگی و هشدار دهندگی آنها غافل بود .
مقتل نویسان، چنین نوشته‏اند: به هنگام سحر عاشورا، حضرت امام حسین (ع) را خوابی مختصر در ربود و چون بیدار شد، فرمود: هیچ می‏دانید چه در خواب دیدم؟ عرض کردند چه چیزی را مشاهده کردید؟ فرمودند: در عالم رؤیا دیدم گویا سگ‏هایی قصد حمله دارند و میان آنها
سگی ابلق را دیدم که یورش او به من سخت‏تر بود و گمان می‏رود آن کس که قاتل من خواهد بود مردی ابرص باشد آن گاه افزودند پس از آن رسول خدا (ص) را با جمعی از اصحابش دیدم که می‏فرمود: فرزندم، تو شهید آل عترت هستی و عرشیان ورودت را به یکدیگر مژده داده و در شب آینده نزد من خواهی بود . پس بشتاب و این فرشته الهی است که برای جمع‏آوری خونت آمده است . امام پس از این سخنان افزود این است‏خوابی که دیدم و پیوستن ما به عالم قدس و ملکوت و رهایی از این دنیا، نزدیک شده است . (12)
× کردار و گفتار
شخصی به نام عبدالله ریاح، مرد نابینایی را دید و سبب کوری او را پرسید . او گفت: همراه سپاهیان اموی در کربلا بودم، ولی در جنگ علیه امام حسین (ع) و یارانش حضور نداشتم، شبی به خواب رفتم و در عالم رؤیا فردی را با قیافه‏ای موحش دیدم که مرا خطاب قرار داده و می‏گوید: رسول الله، تو را احضار نموده‏اند، گرچه من به دلیل هراسی که داشتم در رفتن تعلل ورزیدم، اما به اجبار مرا نزد آن سرور عالمیان بردند . آن حضرت را با قیافه‏ای خشمناک دیدم به پیشگاه مبارکشان سلام کردم و عرض نمودم: یا رسول الله، به خدا قسم، من حتی به سوی خاندان و اهل بیت تو در کربلا تیری نیفکندم و نیزه‏ای پرتاب ننمودم . پیامبر فرمود: آیا سبب آن نشدی که لشکر ظلم از لحاظ تعداد افزون گردد . سپس آن حضرت از طشت‏خونی که در مقابلشان بود، مشتی برگرفته و برچشمانم مالیدند . دیدگانم از آن سوخت و چون بیدار شدم خود را نابینا یافتم . (13)
البته ما که کرارا این ذکر را بر زبان جاری می‏سازیم: یا لیتنی کنت معکم فافوز فوزا عظیما، باید متوجه این واقعیت‏باشیم که زبان و نیت و اعمال و رفتارمان با یکدیگر هماهنگی داشته باشند و به آنچه می‏گوییم باور داشته باشیم و آنچه را باور داریم عمل کنیم . شهید دستغیب نقل کرده است‏یکی از دوستان، این حکایت را تعریف کرد: مکرر بر زبان جاری می‏کردم: «یا لیتنی کنت معکم‏» یعنی ای امام حسین (ع) و یاران آن امام، کاش من هم با شما بودم; و تصور می‏کردم، ثواب شهدای کربلا را خواهم داشت . شبی در عالم رؤیا وقایع کربلا را آن طور که اهل منبر می‏گفتند، ملاحظه کردم، لشکر امام و سپاه «ابن سعد» در مقابل هم قرار گرفتند و من رو به خیمه‏های سالار شهیدان رفتم و جزء اصحابش قرار گرفتم . آن وقت‏بنی‏هاشم یکی یکی به عرصه رزم رفتند . پیش خود می‏گفتم الآن نوبت من فرا می‏رسد و موقع فداکاری نزدیک است، مواظب بودم که آقا امام حسین (ع) مرا نبیند بعد به سرعت پا به فرار گذاشتم و به قدری در متواری شدن التهاب و هیجان داشتم که از سرعت و دویدن از خواب بیدار شدم . آری با زبان و لفظ کار درست نمی‏شود و گاهی انسان طی رؤیایی صادق مورد امتحان قرار می‏گیرد . (14)
ادامه دارد .
پی‏نوشت‏ها:
1) کنز العمال، ج‏15، ص‏371 .
2) همان .
3) مجمع البیان، ج‏5 - 6، ص‏233 .
4) سوره یونس (10) آیه‏64 .
5) محمد تقی فلسفی، معاد از نظر روح و جسم، ج اول، ص‏308 (به نقل از السماء والعالم، ص‏442) .
6) علامه عبدالحسین امینی در کتاب سیرتنا و سنتنا سیرة نبینا و سنته ماخذ و مصادر این رؤیا را ذکر کرده است .
7) همان .
8) همان، ج‏13، ص‏193 .
9) بحارالانوار، ج‏44، ص‏237 و ارشاد مفید، ص‏234 .
10) گرچه ماجرای این رؤیا در منابعی چون مجلس سی‏ام از امالی شیخ صدوق; مقتل عوالم، ص‏54; مقتل خوارزمی، ج‏1، ص‏185 و علامه امینی الغدیر، ج‏5، ص‏224 آمده است، برخی از پژوهشگران تاریخ عاشورا آن را خالی از کاستی ندانسته و در صحت آن تردید روا داشته‏اند .
11) مثیر الاحزان فی احوال الائمة الاثنی عشر، علامه جواهری، ص‏33، مقتل ابی مخنف، ص‏82; شیخ مفید، ارشاد، ج‏2، ص‏82; کامل ابن اثیر، ج‏4، ص‏51; المختار من مقتل بحارالانوار، ص‏75 - 76; الفتوح ابن اعثم کوفی، الفتوح، ص‏873 .
12) مقتل علامه عبدالرزاق مقرم، ص‏220 و نیز بحارالانوار، ج‏45، ص‏30 .
13) ابن شهر آشوب سروی مازندرانی، مناقب، ج‏4، ص‏58 .
14) شهید آیت الله دستغیب، عدل، ص‏250 - 251 .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر